تیمی که سال ۸۶ بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران و نیز عدم تمایل نیروی انتظامی در بحث فعالیت در فوتبال حرفهای به
همدان منتقل و به هشت هزار شهید گلگون کفن استان همدان هبه شد.
اما از همان بدو انتقال؛ مالکیت این تیم مشخص نشد تا تصمیمات به صورت هیاتی گرفته شود و با هر تغییر در راس سیاسیون استان، برخوردهای سلیقه ای در مدیریت پاس اتخاذ شود.
این رویه باعث عدم ثبات مدیریتی در باشگاهی شد که هرگز طعم شیرین صعود را به خود نچشید و سوابق طولانی را در درجا زدن در لیگ های یک و سپس ۲ ایران به خود اختصاص داد.
تیمی که قرار بود همان کیفیت پاس تهران را در همدان ادامه بدهد اما اکنون قهرمان پرافتخار آسیا را در قعرلیگ ۲ و در کنار تیم هایی مشاهده می کنیم که حتی برخی از آنها سابقه یکساله هم در باشگاهداری فوتبال کشور ندارند.
اما اکنون که مدیریت جدید روی کار آمده و درصدد ایجاد زیرساخت های حرفه ای در باشگاه پاس است، با سردرگمی محض مواجه شده و تیم با این رویه به سمت انحلال هدایت می شود.
اول اینکه مالکیت تیم مشخص نیست و مدیرعامل باشگاه نمی داند با چه کسی یا کسانی باید در این مسیر همراه باشد. در واقع شفاف نیست که این تیم مالکین شخصی دارد یا چندگانه؟
اگر تیم پاس به استان هبه شده و مسوولان در اساسنامه و سندیت این تیم در جایگاه حقوقی سهم دارند، چرا در امور مدیریتی و اداره تیم سهم خود را بنا بر این جایگاه حقوقی ادا نمی کنند. به واقع نقش ارگان هایی نظیر استانداری، اداره ورزش و جوانان، هیات فوتبال و حتی نمایندگان مجلس به خصوص دکتر حاجی بابایی در کجاست؟
هیچ گاه منکر زحمات و حمایت های این عزیزان در ادوار گذشته نیستیم اما آیا می شود پاس را با حمایت های مقطعی اداره کرد که اگر اینگونه بود پاس اکنون به لیگ برتر باز می گشت.
هم اکنون پاس که به شهدای گرانقدر همدان هبه شده، نه تنها دارای زیرساخت های باشگاهی نیست بلکه امکانات واقعی برای این تیم در حد یک تیم محلات وجود ندارد.
آیا با وجود چندین استادیوم فوتبال در سطح ملی که قطعا بدون حضور پاس کاربرد خاصی نخواهند داشت، نباید یکی از این اماکن سهم پاس باشد؟ تیمی که می تواند از این ظرفیت به صورت خودگردان هزینه های تیمداری را تامین کند و نیازی به بودجه های دولتی نداشته باشد.
استادیوم شهید حاجی بابایی مریانج با آن ظرفیت عظیم چرا نباید به ورزشگاه اختصاصی پاس تبدیل شود. مگر نه آنکه پاس متعلق به استانداری، اداره ورزش و جوانان است.
اگر پاس متعلق به مالکیت حقوقی نیست، پس در جایگاه حقیقی به چه شخصی تعلق دارد. اگر توان حمایتی از پاس وجود ندارد، چرا آقای استاندار به عنوان مدیریت ارشد استان و سایر مدیران مرتبط این باشگاه را به بخش خصوصی واگذار نمی کنند تا یکبار برای همیشه واگذاری به بخش خصوصی شفاف سازی شود.
اما چه باید کرد از بدعهدی های امروزی و در راس آن تعهدی که پتروشیمی هگمتانه به باشگاه داشته و تنها قسمتی از آن را عملیاتی کرده و حالا برای عمل به تعهدات کامل خود مدام امروز و فردا می کند.
نیمی از تعهد این شرکت صرف تسویه بدهی هایی شد که محصول مدیران گذشته بود و تا به امروز پرداخت نشده بود. حالا که پاس نیاز مبرم که حمایت ها براساس تعهدات مصوب شده دارد، چرا شرکت پتروشیمی که قرار بود نیم دیگری از آنرا پرداخت کند، همچنان عمل نمی کند و پاس را وارد چالش جدی کرده است.
تاکنون مدیریت باشگاه در بحث پرداخت قراردادها، پاداش بردها، بدهی های انضباطی و هزینه های تیمداری اعم از تغذیه تیم، ایاب و ذهاب و اعزام ها، اقدامات قابل توجهی را صورت داده اما به تنهایی قادر به تامین هزینه های جاری تیم نیست.
وی قرار نیست نقش عابربانک را برای تیم ایفا کند چرا که آورده ای برای او ندارد و تنها خواسته اش حمایت مسوولان و تعیین تکلیف وضعیت فعلی است.
مهندس حمیدرضا عابری منصور تا به اینجا تمرکزش به جای پرداختن به مسایل مدیریتی و فنی ، پر کردن چاه هایی از مشکلات مالی گذشته پاس بوده و توان این را ندارد که با همین سیستم پیش برود و حمایتی صورت نگیرد.
آیا بهتر نیست یکبار برای همیشه تکلیف تیمداری پاس روشن شود؟ اگر بنا بر حمایت نیست، به بخش خصوصی واگذار شود و اگر این چنین نیست، حمایت ها به معنای واقعی رنگ عمل به خود بگیرد و اگر این چنین نیست سهم هر ارگانی برای حمایت مشخص شود.
منتظر اقدام مسوولان هستیم چرا که زمان محدود است و با وضعیت ناخوشایند فعلی هر آن احتمال انحلال تیم وجود دارد.